چقدر و چند ازین پرندهها بغلت داری بپروازان همه را من آمدهام آمادهام از آسمان کاغذ خالی میبارد آغشته کردی آغشته مرا به خونِ خود بپروازان حالا کاش کاش آمد کلاغهای جهان نیستند و آسمان میباراند روحِ یک سبد شعر و غزل ...
دلم میخواد برم خونه صبح زود دستشو بگیرم بگم مامان بیا بریم پیاده روی بعد هی راه بریم و وقتی شکایت میکنه از روزگار من دیگه غر نزنم و فقط سراپا گوش باشم براش و بگم که درست میشه همه چیز.
دلم میخواد برم خ یک سبد شعر و غزل ...